دلبرم برده زکف صبروقرارم
کی شودسرزیرپای اوگذارم
آنچه من گویم برآیدازدلم
سالی که نکوست پیداست از بهارم
سایه ام نیست ،آنکه هرروز بامنست
گرچه دوری لیک،هستی درکنارم
تومرنجان از خودت این عشق ما
دیدن روی توباشد افتخارم
ترسم اینست که بیائی ونباشم
سرگذاری عاشقانه برمزارم
سروده جهان میهن(علمدار)فروردین 1393